خبر آمد که ز معشوق خبر می آید
ره گشایید که یارم ز سفر می آید
کاش می شد که ببافند کمی مویم را
آب و آیینه بیارید پدر می آید
جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد
غالبا درد به دنبال جگر می آید
راستی گم شده سنجاق سرم، پیش تو نیست!
سر که آشفته شود حوصله سر می آید
هست پیراهنی از غارت آن شب به تنم
نیم عمامه از آن بهر تو در می آید
به کسی ربط ندارد که تو را می بوسم
غیر من از پس کار تو که برمی آید؟
راستی! هیچ خبر دار شدی تب کردم؟
راستی! لاغری من به نظر می آید؟
(( راستی! هست به یادت دم چادر گفتی:
دختر من! به تو چادر چقدر می آید ))
سرمه ای را که تو از مکه خریدی، بردند
جای آن لخته ی خونم ز بصر می آید...
(شهادت مظلومانه ی طفل سه ساله ی آقا امام حسین(ع)،حضرت بی بی رقیه(س) بر حضرت صاحب الزمان(عج) وتمامی دلسوختگان حسینی تسلیت باد)
ره گشایید که یارم ز سفر می آید
کاش می شد که ببافند کمی مویم را
آب و آیینه بیارید پدر می آید
جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد
غالبا درد به دنبال جگر می آید
راستی گم شده سنجاق سرم، پیش تو نیست!
سر که آشفته شود حوصله سر می آید
هست پیراهنی از غارت آن شب به تنم
نیم عمامه از آن بهر تو در می آید
به کسی ربط ندارد که تو را می بوسم
غیر من از پس کار تو که برمی آید؟
راستی! هیچ خبر دار شدی تب کردم؟
راستی! لاغری من به نظر می آید؟
(( راستی! هست به یادت دم چادر گفتی:
دختر من! به تو چادر چقدر می آید ))
سرمه ای را که تو از مکه خریدی، بردند
جای آن لخته ی خونم ز بصر می آید...
(شهادت مظلومانه ی طفل سه ساله ی آقا امام حسین(ع)،حضرت بی بی رقیه(س) بر حضرت صاحب الزمان(عج) وتمامی دلسوختگان حسینی تسلیت باد)
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: (سلام بر دردانه ی خرابه نشین حضرت سیدالشهدا(ع)),
نويسنده : سلاطین)(ایوبی)